Saturday, December 1, 2007

گزارش تصویری








سر اومد زمستون،شکفته بهارون
گل سرخ خورشيد باز اومد و شب شد گريزون
کوهها لاله زارن،لاله ها بيدارن
تو کوهها دارن گل گل گل آفتابو ميکارن
توی کوهستون،دلش بيداره
تفنگ و گل گندم داره مياره
توی سينش جان جان جان
يه جنگل ستاره داره، جان جان، يه جنگل ستاره داره
سر اومد زمستون،شکفته بهارون
گل سرخ خورشيد باز اومد و شب شد گريزون
لبش خنده نور
دلش شعله شور
صداش چشمه و يادش آهوی جنگل دور
توی کوهستون،دلش بيداره
تفنگ و گل گندم داره مياره
توی سينش جان جان جان
يه جنگل ستاره داره، جان جان، يه جنگل ستاره داره













1 comment:

Anonymous said...

کجا رفتند؟ ما کجاییم؟ به چه کاریم ما؟

شعرهایی که ما رو می برن به یه جای دیگه، به یه احساس دیگه... یعنی ما چقدر دوریم از اون آرزوهایی که تو شعرهامون می گیم؟